ترانه سبز (210) - شعرخواني محمد رضا عالي پيام (هالو)


اشعاري زيبا از سيد محمد رضا عالي پيام (هالو) 




متن اشعار:
دزد و اسکندر
من شنیدم زمان اسکندر
مردک شاخدار ویرانگر
دزد دریایی یی به دام افتاد
بعد یک جنگ سخت و پر ز خطر
گفت با او سکندر مقدون:
تو خجالت نمی کشی عنتر؟
روی کشتی سوار بر دریا
می دهی جان مردمان به هدر؟
مال آن ها به زور میگیری
به کنیزی بری زن و دختر
چون که پرخاش او فرو کش کرد
داد پاسخ که: ای امیر قدر
چون مرا هست "یک" عدد کشتی
نام من هست دزد غارتگر
ور نه گر داشتم "دوصد" کشتی
نام من بود چون تو اسکندر
فاتح و قهرمان تاریخی
نه چنین دزد بی پدر مادر
فرق من با تو در کم است و زیاد
ورنه ما هر دو مثل همدیگر

این حدیث از برای تو گفتم
ای که می دزدی آفتابه، اگر...
خود رها سازی این دله دزدی
روی آری به شیوه ای دیگر
رانت خواری کنی ترلیونی
می نشینی به روی چشم بشر
نام تو هست حضرت آقا
مایه ی فخر ملت و کشور
ور نه حقت بود به تو گویند
دله دزد مشنگ خاک به سر

روزه زاهد
تو ای زاهد که نشناسی خدا را
معمایی است بر ما روزه ی تو
به مال غیر دستانت گشاده است
به نان و آب بسته پوزه ی تو
تو پنداری که با زهد ریایی
به جایی میرسد دریوزه ی تو؟
گمان کردی که همچون گربه کوره
ببارد آسمان از زوزه ی تو؟
خدا داند اگر ملت نداند
که باشد ریگ ها در موزه ی تو
فلک کی می شود برچیند از بن
بساط مکر و کاسه کوزه ی تو

خدا هم قات زد... استغفرالله
ز مکر و حیله ی هر روزه ی تو

پ.ن. بعضی دوستان با کامنت خصوصی به من متذکر شدند که چون  قات مخفف قاطی است باید قاطنوشته شود. ضمن سپاس از گوشزد این دوستان ، باید بگویم که قاتی واژه ای ترکی است که ازقاتمک و قاتمق گرفته شده است (به معنی: مخلوط، در هم) و مهمله ی آن قاتی پاتی به معنی: مخلوط و ممزوج نا متناسب. البته قاتی با املای قاطی نیز نوشته می شود و غلط نیست، ولی بهتر است همان طور که ط در املای واژه هایی مثل طهران، اطاق، طهمورث ... در پی کثرت به کارگیری بهت تبدیل شد، در این مورد نیز قاتی را به جای قاطی برگزینیم. به طور کلی در واژه های غیر عربی که در زبان فارسی وجود دارد ( ترکی - مغولی - روسی - انگلیسی - فرانسوی ...) در همه جا می توان ازت به جای ط استفاده کرد.



 عیسى به دین خویش - موسى به دین خویش



 خاخامى و کشیشى و شیخى خداپرست 
 بودند  همسفر همه  همراه کاروان 
 در بحث و گفتگو که چه سان خرج مى‏کنند
 صدقات و نذر و وقف و وجوهات بیکران
 خاخام گفت: روى زمین مى‏کشم خطى
 پول و طلا و نقره بریزم به روى آن
 در سمت راست آن چه که آمد از آن من
 در سمت چپ از آن خداوند لامکان
 گفتا کشیش: من بکشم گِرد ، دایره
 وانگاه پولِ صدقه بپاشم در آن میان
 بیرون دایره ، ز براى من و عیال
 در مرکز آن چه ماند ، براى خدایگان
 شیخ از چنین مهاجّه آشفت و نعره زد
 اى لعنت خدا به شما ، اى حرامیان
 دست طمع دراز به آتش نموده‏اید
 دوزخ گشوده بهر شما معده و دهان
 مال خداست آن چه که انفاق میشود
 او مالک است و رازق روزىِ انس و جان 
 ما بندگان بى‏سر و پا را نمى‏سزد
 بیت المنال و مال خدا را چپوچپان
 تصمیم از آن اوست که روزى به ما دهد
 یا نعمتش دریغ نماید ازین و آن
 عیسى به دین خویش و موسى به دین خویش
 باشد درست لیک نه از بهر آب و نان
 آن دو ازو سؤال نمودند شیخنا
 پس شیوه‏ى تو چیست ؟ بگو از برایمان
 گفتا که من: به عرش بپاشم هر آن چه هست
 وانگاه گویم اى ملک الملک و المکان
 این‏ها همه  از آن تو باشد بدون شک
 بردار هر چه را که بود میل تو در آن
 سهم من است هر چه که برگشت روى خاک 
 سهم خداست هر چه بماند در آسمان 
 ***
 هالو  در این میانه سر ماست بى‏کلاه

0 ديدگاه:

ارسال یک نظر